۵ سناریوی محتمل پیشروی ایران
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۲۰۴۱۸
آفتابنیوز :
نشست «موقعیت توسعه در ایران» و در «آکادمی دانایان» و با حضور و مدیریت حسین عبده تبریزی و علی سرزعیم اقتصاددان برگزار شد. وبسایت جماران این نشست را بهطور کامل پوشش داده و در اینجا بخشهایی از اظهارات علی سرزعیم پژوهشگر توسعه را میخوانید.
چرا ایران توسعه نیافته است؟
تخصیص غیربهینه، معمای توسعهنیافتگی ایران است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
توسعه چیزی بیشتر از درآمد بالا است، اما یک جامعه فقیر، قطعا نمیتواند توسعهیافته باشد و حداقل باید درآمد بالایی داشته باشد. در کشورهای توسعهیافته، افراد بیشتر، مولدتر و اثربخشتر کار میکنند و مجموعه فعالیتهای افراد در جامعه، یکدیگر را خنثی نمیکنند، بلکه گویا برداری هستند که یکدیگر را تقویت میکنند و همجهت میشوند.
کشورهای عربی استثنا هستند
در تجربه جوامع دو تعادل میشود در نظر گرفت، جوامعی که سخت کار میکنند و رفاه خوبی هم دارند، مانند امریکا و آلمان و جوامعی مانند آلبانی که چندان به خود زحمت نمیدهند و در عین حال رفاهی هم ندارند. کشورهای عربی، در این میان استثنا هستند که پول نفت زیادی دارند، کار نمیکنند، اما در عین حال رفاه زیادی دارند، این استثنا را نمیشود قاعده دانست؛ بنابراین کشورها یا با کار زیادِ مولدِ اثربخش به رفاه میرسند یا در فقر و بدبختی غوطهور هستند. سیستم اقتصادی که در دهه ۴۰ ایجاد شده بود، ما را به سمت اجرای سیستم اول میبرد، همانطور که در تجربه نسل قبل، زندگی همراه با نظم و تلاش را شاهد هستیم. جامعه در حال حرکت به سمت ایجاد تعادل نوع اول، یعنی سختکوشی و رفاه بود. دهه ۵۰، پول نفت این تعادل را برهم زد. یک باره پول شدید وارد شد و اقتصاد ما را دگرگون کرد و بلافاصله با وقوع انقلاب، کل آن جریان به هم خورد.
بعد از انقلاب به سمت الگوی کشورهای توسعه نیافته حرکت کردیم
بعد از انقلاب ما به سمت الگوی کشورهای توسعهنیافته حرکت کردیم. حکومت به تدریج شروع به امتیازهای اقتصادی دادن، کار کمتر طلبیدن، ایجاد اثربخشی پایینتر و غیرمولد بودن کرد. اما در کوتاهمدت، به دلیل پول نفت، رفاه تا حدی پایین نمیآمد. پول نفت تا جایی، سعی میکرد کاهش رفاه ناشی از کار کم را جبران کند، اما از جایی به بعد، شرایط تغییر کرد. اکنون ما به سمت تعادل منفی سوق پیدا میکنیم، جامعهای که کم کار میکند، مولد نیست و کارها اثربخشی ندارند و بسیاری از آنها، یکدیگر را خنثی میکنند.
الگوی ما باید ژاپن باشد و نه قطر و امارات
نیروهای سیاسی، خصوصا اپوزیسیونهای برانداز، این الگو را بسیار ترویج میکنند که الگوی ما باید کشورهای عربی باشند، پول نفت و گاز داریم و رفاه ما باید مانند قطر و امارات باشد. در صورتی که این شعاری غلط است. ما نباید چنین وعدهای به جامعه بدهیم، بلکه باید بگوییم ما باید به سمت ژاپن شدن حرکت کنیم، کشوری که تلاش کرده و هنوز هم تلاش میکند. سن بازنشستگیشان را به ۷۵ سال بردهاند. آنها با سختکوشی توانستند به میوه توسعه برسند، نه اینکه جامعه را تحریک کنیم، وعده دهیم که میخواهیم قطر شویم! هیچ کاری نکنیم، نفت بفروشیم و به توسعه برسیم! حتی برخی در یادداشتهایشان مینویسند که اگر رابطه ما با امریکا اصلاح شود، همه مشکلات حل خواهند شد و به رفاه میرسیم! این تصور از اساس غلط است.
پیامهای غلطی به جامعه میدهیم
توسعه یعنی سختکوشی. در کشورهای اروپایی، دانشجویان به مراتب از دانشجویان در ایران بیشتر درس میخوانند. در همه سطوح، کارمندان و کارگران، به مراتب سختکوشتر هستند. سیستم بهشدت رقابتی است. بیکاری پنهان در ادارات ما را ببینید! در حالی که در کشورهایی مانند هلند و آلمان شدت و جدیت کار بسیار بیشتر است. اما ما پیامهای غلطی به جامعه میدهیم.
در ایران، استاد بیسواد باشد، اما سیاسی نباشد، اخراج نمیشود!
در ایران، استاد بیسواد باشد، اما با سیاست کاری نداشته باشد، غیرممکن است اخراج شود! دانشجویی که به سیاست کاری نداشته باشد، درس نخواند هیچ مسالهای برایش پیش نمیآید. در حالی که در کشورهای توسعهیافته، کسی که تلاش نمیکند، حتما تنبیه میشود.
اکثریتی در میانه طیف هستند که تعیین میکنند جامعه به کدام سمت و سو حرکت میکند. کل جامعه باهم به این جمعبندی میرسند که سختکوش باشند یا اینکه بگویند مملکت روی هوا است، کار را رها کنیم، در این شرایط جامعه میتواند با هر دو سو هماهنگ شود، نقش حاکمیت در سوق دادن جوامع به سوی این تعادلها مهم است. حاکمیت، با رفتار، انتخاب و تصمیمات خود سیگنالهایی میدهد که کمک میکند جامعه به سمت یکی از این دو تعادل سوق یابد و حول آن هماهنگ و متشکل شود. به رغم درآمد ارزی خیلی بالا که حدود هزار و ۵۰۰ میلیارد دلار بوده، چنین رشد پایینی ایجاد شده است، برای تحلیل علت این رشد پایین، انواع توجیهها مطرح میشود؛ برخی فساد، خروج سرمایه، هزینه منطقهای، تبلیغ دین و ... برای این مساله مطرح میشود. اما این مسائل کوچکتر از آن هستند که بتوانند حجم مشکل را نشان دهند. نمیشود کل مشکل را به این هزینهها فروکاست. این تحلیلها، توجیهات ساده، روایتپذیر، قابل گفتگو با توده مردم و ممکنکننده بسیج سیاسی هستند، اما این توجیهات نمیتوانند مساله اصلی را توضیح دهند.
به اندازه دور کره زمین در ایران لولهکشی گاز انجام دادیم
اگر حاکمیت برای جهتدهی به سرمایهها، سیگنالهای غلط بدهد، مردم نیز رفتارشان را براساس سیگنالهای غلط شکل میدهند و به سمت رفتارهای نابهینه میروند. برای نمونه، ما انرژی گاز را با هزینه و زحمت استخراج کردیم و به اندازه دور کره زمین ما در ایران لولهکشی گاز انجام دادیم. به روستاهای دورافتاده و کوچک گازکشی کردیم. اوایل انقلاب، چون هنوز سیستم گذشته روی کار بود، فرهنگ اینکه در زمستان لباس گرم بپوشیم و شوفاژ روشن نکنیم، چون گران است، وجود داشت، اما ما این فرهنگ را بهطور کلی نابود کردیم و چنان مصرف گاز بالا رفته که کمبود گاز پیدا کردیم. هر سیاست خارجی خوبی هم اگر داشته باشیم، امکان صادرات گاز نیست، چون تماما صرف نیاز داخل شده است. رشد مصرف گاز فزاینده است. سیگنال غلط میدهیم که گاز ارزان و فراگیر است، در حالی که اگر براساس ارزیابیها، در آن مناطق پنل خورشیدی نصب میشد، به صرفهتر بود. تکسرنشین بودن در دهه ۶۰ نماد رفاه و برخورداری بود، چرا که بنزین مانند امروز ارزان نبود. با بنزین ارزان، تکسرنشینی در خودروها را افزایش دادیم و در پی آن، گرفتاریهای بعدی ایجاد شد. سالهای سال، ارز مسافرتی و سوبسید برای سوخت هواپیما دادیم و به جای گردشگری داخلی، بیشتر به گردشگری خارجی رونق دادیم. حتی در سال تحریم، سال ۹۷، بیش از ۸ میلیارد دلار سفر خارجی داشتیم که به معنای خروج ارز از کشور است. این سیاستها، با وضعیت اقتصاد ما سازگار نیست. شهریه دانشگاه آزاد را سرکوب کردند یا دانشگاههای دیگر رایگان هستند و افراد به جای مهارتآموزی، به دانشگاه میروند، در این شرایط، ما با پدیده انبوه تحصیلکردگان بیش از نیاز اقتصاد در این سطح توسعه مواجه هستیم. کارگاههای ما این میزان تخصص لازم ندارند. ما به جوشکار، نیاز بیشتری داریم تا مهندس مکانیک. ما افراد را در سرمایهگذاری عمرشان به این سمت سوق دادیم.
همه دنبال وام هستند
نرخ بهره در کشور ما آنچنان سرکوب شده که همه به دنبال پارتی هستند که وام بگیرند، در حالی که وامدهی در کشورهای دیگر به سادگی نیست، پولی که باید در جای درست تبدیل به سرمایه در گردش شود، جای دیگری به سوداگری هزینه میشود. همه اینها نشان میدهد رفتارهای خرد جامعه به دلیل سیگنالهای پیوسته غلط کلان، نابهینه شده است. چرا چنین سیگنالهای غلطی در سطوح کلان کشور داده میشود؟ گاز ارزان، بنزین ارزان، برق ارزان، نرخ وام ارزان، توجیههای پوپولیستی دارند؛ در کوتاهمدت جامعه را خوشحال میکند، اما در بلندمدت کشور را زمینگیر میکند. اکنون، جامعه، فرهنگها، مکانیابی شرکتها حول این مفاهیم شکل گرفتهاند. اما اگر بخواهیم اقتصادمان را درست کنیم، باید بازتخصیص دهیم. منابع را باید به گونهای متفاوت تخصیص دهیم. برای نمونه، ما بنزین ارزان میدهیم، افراد به جای قطار با ماشین شخصی سفر میروند. کنارش تصادفات و کشتهها هم داریم. در حالی که تعادل خوب این است که به جای سوبسید روی بنزین، خطوط راه آهن را گسترش دهیم و قطار سریع السیر میگذاشتیم. در این صورت، خدمات و فروشگاههای بین راهی، حول ایستگاه راه آهن شکل میگرفتند.
روحانی میخواست اصلاحات انجام دهد
آقای روحانی میخواست اصلاحاتی انجام دهد، اما قوای دیگر مخالفت میکردند و با حاکمیت آشفتهای مواجه بودیم که علیه هم میزدند، روشن است که در این شرایط، بازتخصیص نمیتواند اتفاق بیفتد و شرایط همان ادامه وضع موجود و حرکت به سمت انحطاط است. قبل از تزریق پول نفت، ایران در حال رشد بود و به سمت توسعه رفته بود، بعد از انقلاب هم در دوره سازندگی و بخشی از دوره آقای خاتمی، ویرانه جنگ شروع به ساخته شدن کرد. همین مردم با همین فرهنگ این کار را کردند. اینکه برخی میگویند ما مقهور فرهنگ هستیم، درست نیست. بسیاری از کشورها، با تصمیمات درست، تغییرات جدی ایجاد کردند؛ بنابراین بازتوزیع، مساله مهم است، اما اساسا انقلاب ایران در واکنش به استبداد و اعتراض به جنبههای غیرمذهبی بود. مساله اصلی ما در هیچ دورهای بازتوزیع و نابرابری نبوده و اکنون نیز گره اصلی ما رشد است. در دهه ۷۰ که اقتصاد ما کم و بیش رشد کرد، نابرابری کم و رفاه دهکهای پایین بهتر شد. با اینکه نقدهایی مطرح است و میگویند میشد بهتر باشد.
پنج سناریوی محتمل پیش روی ایران
در تشریح سناریوهای پیش روی ایران با وجود این حجم از مشکلات میتوان به این موارد اشاره کرد: یک سناریو که حدود ۵۰ درصد محتمل به نظر میرسد، ادامه وضع موجود است؛ حکومت نمیتواند بازتخصیص یا اصلاح وضع اقتصادی انجام دهد و وضع موجود ادامه پیدا میکند، در این سناریو، جاماندگی ما نسبت به کشورهای همسایه و دیگر کشورها ادامه پیدا میکند و رتبه و رشد اقتصادی پایینتر میآید، فقیرتر میشویم و جامعه هم انحطاط تدریجی دارد. مهاجرتها، نارضایتیها و سرکوبها بیشتر میشود و نقطه اتکای حکومت مرتبا تحلیل میرود. سناریوی انقلاب دیگر سناریوی محتمل با ضریب ۵ درصد است. این انقلاب، استعداد تبدیل شدن به جنگ داخلی و جدایی طلبی و ایجاد یک دهه مسائل سیاسی حاد، در قالب خونریزیها و زد و خوردهای شدید را دارد، در این شرایط ناامن، دستکم برای یک دهه اقتصاد کنار زده و رشد اقتصادی منفی خواهد شد.
ایجاد دموکراسی خوب همراه با پذیرش شایستهسالاری از سوی حکومت از دیگر سناریوها با ضریب ۵ درصد است. در این شرایط دوستداشتنی، چون نهادهای اجتماعی ما بسیار ضعیف هستند، مطالبات بازتوزیعی بالا میگیرد و فشارها آنچنان شدید میشود که گروهها و اصناف مختلف، خواهان دریافت حقوقشان خواهند بود. در این شرایط بیثباتی سیاسی رقم خواهد خورد و دولتهای کوتاهمدت را مانند سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ خواهیم داشت؛ مقطعی که ایران، آزادی را تجربه کرد. ناراضیان روزنامه داشتند و آنچنان مجلس قوی بود که دولتها در مقابل آن، ضعیف شده بودند و زودهنگام کنار میرفتند. باطن این حالت، مانع از ایجاد اصلاحات اقتصادی میشود؛ بنابراین دموکراسی حداکثری هم ما را به اصلاحات اقتصادی نمیرساند؛ هر چند که بهبود فضای روابط سیاست خارجی، ممکن است به بهبود اقتصادی کمک کند؛ مانند تجربه چکاسلواکی که برای پیوستن به اتحادیه اروپا، انگیزه ایجاد اصلاحات را به دست آوردند. هر چند که ما چنین انگیزه جذابی نداریم.
ایجاد دموکراسی حداقلی و تدریجی دیگر سناریوی ممکن با ضریب ۳۰ درصد است. ما اکنون دموکراسی حداقلی نداریم، اما قبل از آن، باید حاکمیت قانون تثبیت شود. این مقدم بر دموکراسی است. حاکمیت باید شروع کند، گام به گام، امتیازهای سیاسی و اجتماعی که از جامعه گرفته است را پس بدهد و گام به گام امتیازهای اقتصادی که داده است را پس بگیرد. اینگونه دستکم، حمایت طبقه متوسط، پشت اصلاحات اقتصادی قرار میگیرد؛ چرا که طبقه متوسط ما بسیار دلبسته آزادیهای فرهنگی و اجتماعی است. این امر، برای حکومت پشتیبانی اجتماعی ایجاد میکند.
حکومت نظامی دیگر سناریوی ممکن با ضریب ۱۰ درصد است. بعضی حکومتها به این نتیجه رسیدهاند که برای ایجاد اصلاحات اقتصادی، حریف جامعه نمیشوند، یک نظامی کودتا میکند و به زور یکسری اصلاحات را پیش میبرد. تجربه شیلی را میتوان در این چارچوب ارزیابی کرد. ابتدا همه ناراضی هستند، اما بعد از گذشت چند سال، میوه اصلاحات میرسد و کمکم، نامشروعیت حکومت کم میشود. اگر آشفتگیهایی ایجاد شود که ما نتوانیم از درون آن اصلاحات اقتصادی را بیرون بکشیم، این گزینه چندان دور از ذهنی نیست. مانند دورهای که آنچنان هرج و مرج در ایران بالا گرفت که ابتدای آن مدرس هم از آمدن رضا شاه حمایت کرد.
منبع: روزنامه اعتمادمنبع: آفتاب
کلیدواژه: اقتصاد ایران علی سرزعیم حسین عبده تبریزی اصلاحات اقتصادی کشور های توسعه دیگر سناریو پول نفت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۲۰۴۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تعیین مرزهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان و ۳ سناریوی پیش رو
با شکل گیری مذاکرات ارمنستان و جمهوری آذربایجان برای مشخص شدن مرزهای مورد مناقشه، چند سناریو برای آینده قفقاز جنوبی پیش روی ماست که یکی از آنها تبدیل شدن این منطقه به پلی بین قدرتهای منطقهای و جهانی است. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، از آنجایی که نظم جهانی در حال تبدیل شدن به معماری پیچیده تر با مجموعه ای از قدرت های جهانی و منطقه ای است، آینده ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی برای بازیگران داخلی و قدرت های خارجی حائز اهمیت است.
در حالی که روند طولانی و دشوار تعیین مرز بین ارمنستان و آذربایجان به عنوان یک مانع بزرگ برای عادی سازی روابط بین دو طرف بوده است، اکنون شاهد نشانه هایی از تحرکات برای شروع روند فیزیکی در جغرافیای این منطقه هستیم.
برخی استدلال میکنند که قفقاز جنوبی دنیای کوچک معماری گیجکننده کنونی قدرت جهانی است، با منافع متضاد، رقابتی و همزمان مجموعهای از بازیگران منطقهای و جهانی، مانند روسیه، ایران، ترکیه، ایالات متحده، رژیم اسرائیل، انگلیس، هند، پاکستان، چین، اتحادیه اروپا و تک تک اعضای اتحادیه اروپا.
کوتاهمدتترین تهدید برای امنیت منطقه، تشدید احتمالی تهدید جدید آذربایجان علیه ارمنستان در صورت اختلاف بر سر مرزبندی جدید است که میتواند منجر به دخالت سایر بازیگران و شعلهور کردن جنگ منطقهای با مشارکت مستقیم ایران، ترکیه و روسیه و دخالت غیرمستقیم رژیم اسرائیل و پاکستان، هند و فرانسه شود.
اگر این امر به واقعیت تبدیل شود، پیامدهای شدیدی برای همه کشورهای منطقه و همه قدرتهای علاقهمند به یک منطقه چهارراهی باثبات قفقاز جنوبی خواهد داشت. هر کاری باید انجام شود تا آذربایجان و ارمنستان با حسن نیت به مذاکرات ادامه دهند.
پاشینیان نخست وزیر ارمنستان با درخواست باکو برای بازگرداندن چهار روستای مرزی که در زمان اتحاد جماهیر شوروی بخشی از آذربایجان بوده موافقت کرده است. این چهار روستا در سال1990 توسط نیروهای ارمنی تصرف و ساکنان آذربایجانی آن مجبور به فرار شدند.
این توافق در صورتی با توافق طرفین اجرایی شده که، روسیه نیروهای حافظ صلح را از منطقه قره باغ تخلیه و نیروهای نظامی آذربایجان جایگزین آنها خواهند شد. اهمیت مرز تعیین شده برای آذربایجان بسیار بالاست چرا که این مرز از نزدیکی خط لوله گاز اصلی روسیه عبور کرده و این منطقه دارای موقعیت نظامی مطلوبی است.
اما در خصوص تعیین مرز جدید و این توافق در آینده سناریوهای احتمالی وجود دارد که در این نوشتار به آن پرداخته شده است.
در سناریوی اول، منطقه به میدان نبرد فعال بازیگران مختلف منطقهای و جهانی تبدیل میشود و ممکن است در نهایت تکه تکه و تقسیم شود. در این صورت ممکن است مرزهای ارمنستان و آذربایجان به خطوط گسل جدید بین قطب های جدید نظم منطقه ای و جهانی تبدیل شود که از همکاری های منطقه ای جلوگیری کرده و بر شانس ثبات و شکوفایی منطقه تأثیر منفی گذاشته و منطقه را به یک مرکز تجاری و حمل و نقل تبدیل می کند.
اگر ارمنستان در نهایت بخشی از غرب و آذربایجان با حفظ تعادل با روسیه و ایران به جهان ترک نزدیکتر شود، مرز ارمنستان و ایران به خط گسلی بین غرب و محور روسیه - ایران تبدیل خواهد شد، در حالی که ارمنستان – آذربایجان و مرزهای جدید آذربایجان خطی بین جهان غربی و غیر غربی خواهد بود.
برخی ممکن است استدلال کنند که بهترین راه حل این است که کل قفقاز جنوبی را در یک قطب از نظم نوین جهانی در حال ظهور بگنجانیم، در نتیجه یک منطقه را متحد کرده و از ایجاد هرگونه خطوط تقسیم جلوگیری می کنیم.
این سناریو کاملاً غیر واقعی است. حتی اگر ارمنستان به غرب بپیوندند که خود کاملاً چالش برانگیز به نظر می رسد، روسیه و ایران احتمالاً هر کاری را برای جلوگیری از چنین سناریویی انجام خواهند داد، زیرا نه روسیه و نه ایران خواستار قطع کامل ارتباط و تسلط بر ارمنستان نیستند. در همین حال، از آنجایی که آذربایجان بر سیاست خارجی خود بر توسعه همکاری با کشورهای ترک تاکید بیشتری دارد، تصور پیوستن آذربایجان به اتحادیه اروپا، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و یا غرب چالش برانگیز است.
سناریوی دوم، آینده ای جایگزین برای قفقاز جنوبی وجود دارد تا از تبدیل شدن به یک منطقه تکه تکه شده تحت تأثیر قدرت های رقیب خودداری کند. در این آینده، این منطقه به پلی برای بازیگران منطقه ای و جهانی تبدیل خواهد شد و پتانسیل خود را برای خدمت به عنوان یک مرکز ترانزیت و لجستیک برای اروپا، روسیه، خاورمیانه، هند و چین به طور کامل درک خواهد کرد.
در این سناریو، منطقه بخشی (به طور کامل یا جزئی) از هیچ قدرت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی در حال ظهور در جهان پسا تک قطبی نخواهد بود. این سناریو نه تنها منطقه را به یک هاب ترانزیتی و لجستیکی، بلکه به یک پلتفرم مناسب برای گفتگوهای بازیگران جهانی و منطقه ای، از جمله ایالات متحده – روسیه، ایالات متحده – ایران، اتحادیه اروپا – روسیه، تبدیل خواهد کرد.
این سناریو عاملیت کشورهای منطقه را افزایش می دهد و آنها ظرفیت و توانایی تأثیرگذاری بر تحولات قفقاز جنوبی را خواهند داشت و در مورد آینده خود اظهار نظر می کنند.
شرط اجباری تحقق سناریوی دوم، آغاز گفتوگو و همکاری بین هر 3 کشور منطقه است و به عنوان اولین گام در این مسیر، کشورها باید قوانین بینالمللی از جمله عدم توسل به زور را بپذیرند و به آن پایبند باشند.
پس از بیش از 30 سال درگیری و جنگ، این سناریو ممکن است غیر واقعی به نظر برسد. با این حال، این تنها گزینه برای تأمین آینده ای امن، باثبات و مرفه برای منطقه و مردم آن است.
اولین گام برای تحقق این سناریو میتواند راهاندازی بسترهای کارشناسی منطقهای برای گفتگو و مناظره با استفاده از جعبه ابزار دیپلماسی باشد. سپس ایدهها و پیشنهادات تدوینشده و مورد توافق در آن پلتفرمها میتواند به مقامات مربوطه در منطقه و فراتر از آن از جمله روسیه، ایران، ترکیه، اتحادیه اروپا و آمریکا ارائه شود.
در حالت ایده آل، آذربایجان و ترکیه می توانند رقابت را در جهت تعامل سازنده هدایت کنند. از طریق فرمت 3+3، آذربایجان قصد دارد این رقابت را به سمت مسیری سازندهتر هدایت کند، آشتی منافع را تقویت کند و بحثهای آزاد را در مورد همه مسائل منطقهای که همه کشورهای منطقه را درگیر میکند، تسهیل کند.
شایان ذکر است، امضای معاهده صلح با آذربایجان فرصتی را برای ارمنستان و غرب فراهم می کند تا به طور مؤثری از نفوذ روسیه بر ارمنستان بکاهند. با این حال، به عنوان دموکراسی های انتخاباتی، این کشورهای غربی همچنان با چالش برآوردن خواسته های لابی ارمنی مواجه هستند. پیام صریح آذربایجان به غرب این است که نمی تواند هر دو طرف را داشته باشد. به عبارت دیگر، نمیتواند با لابی ارمنی مماشات کند و با وادار کردن آذربایجان به مصالحه بر سر منافع خود، به پیمان صلح دست یابد.
آذربایجان به عنوان تنها کشوری که بین روسیه و ایران واقع شده است، موقعیت منحصر به فردی دارد که هر دو جزو تحریمشدهترین کشورهای جهان توسط ایالات متحده و غرب به طور گسترده هستند.
فاصله باکو تا مرز روسیه فقط 200 کیلومتر و در جهت مخالف تا مرز ایران 282 کیلومتر است.آذربایجان را می توان به طور استعاری به قلعه ای مستحکم تشبیه کرد که بر فراز تپه ای قرار گرفته و تحت تأثیر و فشار همسایگان قدرتمند خود قرار دارد. این موضع قدرتهای غیرمنطقهای را نیز به این فکر میاندازد که باید از خاک آذربایجان به عنوان پل ارتباطی علیه همسایگان خود استفاده کنند. بنابراین، یافتن توازن ظریف و خنثی کردن فشارهای همسایگان قدرتمند و قدرت های بیرونی بدون خطر رویارویی مستقیم با قدرت های منطقه ای و جهانی بسیار دشوار است.
این استراتژی بر اساس مجموعه ای از اصول با هدف معرفی آذربایجان به عنوان یک بازیگر قابل پیش بینی و قابل اعتماد در چشم قدرت های منطقه ای و جهانی است و سیاست های آذربایجان در خصوص تحولات در منطقه را چنین می توان بیان کرد:
همکاری آذربایجان با هیچ کشوری علیه کشور ثالث به ویژه کشورهای همسایه نبوده و نخواهد بود.همانطور که رئیس جمهور الهام علی اف تاکید کرد، خاک آذربایجان به عنوان میدان جنگ برای قدرت های منطقه ای و جهانی نخواهد بود. آذربایجان اجازه چنین استفاده ای را نخواهد داد.آذربایجان متعهد است که از تبدیل شدن قلمرو خود به پل ارتباطی قدرت های خارج از منطقه جلوگیری کند. آذربایجان از مداخله در انتخاب های سیاست خارجی همسایگان خود خودداری می کند، مگر اینکه این انتخاب ها تهدیدی مستقیم برای منافع ملی کشور باشد.حداقل انتظاراتی که روسیه از کشورهای پس از فروپاشی شوروی دارد، برای اینکه به عنوان یک تهدید تلقی نشود، شامل خودداری از مشارکت فعال در پروژه های ژئوپلیتیکی است که توسط غرب برای مقابله یا مهار روسیه تنظیم شده است. اساساً این به معنای نشان دادن عدم تمایل به پیوستن به ناتو یا ورود به اتحادیه گمرکی با اتحادیه اروپا است. با این حال، وسعت فضای موجود آذربایجان برای انجام یک سیاست خارجی مستقل قابل توجه است و دقیق تر است که آن را متعادل توصیف کنیم، به ویژه وقتی که از دریچه واقع گرایانه به آن نگاه کنیم. زیرا سیاست خارجی آذربایجان کاملاً واقع بینانه است.بر خلاف اتهامات باندبازی، آذربایجان با امضای توافقنامه همکاری استراتژیک و حمایت متقابل آذربایجان و ترکیه، اتحاد نظامی و سیاسی خود با ترکیه را مستحکم کرده است. این توافقنامه که توسط پارلمان های هر دو کشور به تصویب رسیده است، آنها را به عنوان متحدان نظامی و سیاسی معرفی می کند و مشارکت استراتژیک را به نمایش می گذارد که این امر موجب تقویت هژمونی ترکیه در منطقه خواهد شد. البته لازم است به اقداماتی که آذربایجان به ضرر منافع استراتژیک روسیه تلقی می شود اشاره ای داشته باشیم، این اقدامات شامل ایجاد خطوط لوله نفت و گاز است که روسیه را دور می زند. حمایت آذربایجان از گرجستان، به ویژه در سال های 2007 و 2008، کمک به امنیت انرژی گرجستان، توسعه زیرساخت های حمل و نقل که روسیه را دور می زند، ایفای نقش کلیدی در ادغام کشورهای ترک و حمایت آذربایجان از اوکراین پس از حمله روسیه در سال 2022 اشاره کرد.در نهایت ذکر این مسئله که ایجاد مرز بندی جدید میان آذربایجان و ارمنستان همانطور که می تواند ایجاد کننده صلح و امنیت در منطقه باشد در مقابل با کوچکترین اشتباه در سیاست خارجی هر یک از طرفین دربردارنده و تشدید کننده تنش در منطقه خواهد بود.
یادداشت: معصومه محمدی کارشناس مسائل اوراسیا
انتهای پیام/